مروری کوتاه بر تاریخ و فرهنگ تربیت در اندیشۀ ایرانیان
ابراهیم اصلانی
روانشناس تربیتی
سعدی صاحبنظر تربیت نیست، ولی هر چه باشد از معدود شاعرانی است که به مقولۀ تربیت عنایت ویژهای داشته است. باب هفتم از گلستان سعدی با عنوان «در تأثیر تربیت» و همچنین باب هفتم از بوستان سعدی با عنوان «در عالم تربیت» را ورق میزنم. مجموع حکایتها و اشعار بهگونهای است که انگار تربیت جز با سختگیری، تندی، عتاب و زجر، راه به جایی نمیبرد. حتماً این اشعار را به خاطر دارید:۱
هر که در خردیش ادب نکنند / در بزرگی فلاح ازو برخاست
چوب تر را چنانکه خواهی پیچ / نشود خشک، جز به آتش راست
پادشاهی پسر به مکتب داد / لوح سیمناش بر کنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر / جور استاد به ز مهر پدر
تو با دشمن نفس همخانهای / چه در بند پیکار بیگانهای؟
تو خود را چو کودک ادب کن به چوب / به گرز گران، مغز مردم مکوب
شاید با نگاه امروزی بتوانیم دیدگاههای تربیتی سعدی را نقد کنیم، اما خوب است به این نکته هم توجه داشته باشیم که در فرهنگ دیروز تا امروز ما، بخش عمدهای از تربیت اهداف اخلاقی داشته و اخلاق کموبیش با ریاضت، کنترل نفس و پرهیز مترادف بوده است که حاصل آن باید تهذیب و آدمیت باشد؛ چنانچه سعدی میگوید:
طفل بودم که بزرگی را پرسیدم از بلوغ. گفت در مسطور آمده است که ۳ نشان دارد: یکی ۱۵ سالگی و دیگر احتلام و سیم برآمدن موی پیش، اما در حقیقت یک نشان دارد؛ بس آنکه در بند رضای حق جل و علا بیش از آن باشی که در بند حظ نفس خویش و هر آنکه درو این صفت موجود نیست، به نزد محققان بالغ نشمارندش.
چرا سختگیری؟
این فقط سعدی نبوده که نگاه اخلاقمدارانۀ مبتنی بر سختگیری به تربیت داشته است؛ قبل و بعد از او هم چنین نگاهی وجود داشته و نسل به نسل چرخیده و انتقال یافته است. تا همین چند دهۀ پیش، مادران و پدران ما وقتی میخواستند هدف خود از تربیت فرزندشان را بیان کنند، به یک جملۀ ساده اکتفا میکردند: «آدم شدن!» و برای آدم شدن حاضر بودند هر قیمتی بپردازند. در فیلم معروف «خانۀ دوست کجاست؟» مرحوم عباس کیارستمی، پیرمردی که پدربزرگ احمد، شخصیت محوری فیلم است، در تبیین هدف خود از تربیت به دوست همسن خود میگوید: «ما میخواهیم بچه تحویل اجتماع درست دربیاد. در موقعی که من بچه بودم، پدرم هر هفته ده شاهی به من میداد، هر پانزدهی هم یک کتکی میزد! اگر چنانچه در هفته آن ده شاهی قطع میشد، اما در پانزدهی، آن کتک قطع نمیشد؛ برای آنکه من درست تحویل اجتماع دربیام…»۲
راه خیلی دور نرویم؛ اگر خاطرات مکتبخانهها و حتی مدارس نوین که از دهۀ ۱۳۱۰ به بعد گسترش یافت را مرور کنیم، میبینیم که سختگیری و تندی امری بسیار رایج و پذیرفتنی در تربیت بوده است. «انضباط» مدرسهای برای بسیاری از نسل ما مادران و پدران امروزی، تداعیکنندۀ تنبیه، کتک، تهدید و انواع سختگیریهای دیگر است.
اینکه تلقی سختگیرانه از تربیت از کجا و چگونه در فرهنگ ما آغاز شده و ادامه یافته است، به نظر من جای تحلیل و ارزیابی بیشتری دارد. حتی اگر علت این رویه، آدم شدن و بارآوردن انسانهایی صالح و اخلاقمدار باشد، کاربرد تنبیههای خشنی چون: چوبوفلک، کتکهای شدید و خشونت منجر به آسیبهای بدنی، توجیهپذیر نیست و جای شگفتی دارد.
آیا آسانگیری بهتر است؟
نسل امروزی مدیران و معلمان مدارس و همچنین مادران و پدران، در نگاههای تربیتی ملایمتر به نظر میرسند، اما آیا واقعاً چنین است؟ تربیت امروزی شاید سختگیریهای گذشته را نداشته باشد، اما همچنان تربیتی مبتنی بر تحمیل و اجبار است. زمانی هم که ملایمت به خرج میدهیم، این ملایمت منطق مشخصی ندارد و نوعی دلسوزی شبیه رفتار خاله خرسه است! خلاصه آنکه، تربیت با نگاه سختگیرانه همچنان بر تربیت شاداب و طربناک غلبه دارد، اگر چه نوع سختگیریها کموبیش عوض شده و خشونت و کتک کمتر به کار میرود.۳
تا به حال چقدر در این موضوع دقیق شدهاید که تربیت بر چه مداری بهتر است: سختگیری یا آسانگیری؟ پاسخ به این سؤال میتواند روشن کند که تربیت با سختگیری بهتر جواب میدهد یا با ملایمت و شادابی. شاید با چالشی جدی هم مواجه شویم؛ اگر تربیت را بر مدار اخلاق تفسیر کنیم، چگونه میتوان سختگیر نبود؟ بالعکس این موضوع هم میتواند قابل تأمل باشد؛ آیا با تربیت بر اساس ملایمت و شادابی میتوان به نتیجۀ مطلوب رسید؟
واقعیت این است که در فرهنگ عمومی ما تناقضهای جدی بین اهداف و اعمال تربیتی وجود دارد. از یک طرف بر مبنای دیدگاه اخلاقی، رحمت و شفقت را توصیه میکنیم و از طرف دیگر، بر مبنای همین دیدگاه، به سختی و تندی در تربیت روی میآوریم. آیا راه میانهای در تربیت وجود دارد؟
تربیت شاداب
بحثی که مطرح شد، میتواند پردامنه باشد و ابعاد و نکات دیگری داشته باشد. هدف من از این بحث، رسیدن به موضوع تربیت شاداب بود. تصور میکنم اگر میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که «چرا تصور سختگیرانه در تربیت همچنان رواج دارد؟» یا به این سؤال بیندیشیم که مدرسۀ شاداب و طربناک از چه تفکری ریشه میگیرد، اول باید این مسیر تاریخی در تربیت را مرور کنیم. این مرور نشان میدهد که چرا ما کموبیش بر روشهایی که سعدی توصیه میفرمود، همچنان اصرار میورزیم و چرا در آوردن شادی و نشاط به تربیت – چه خانه و چه مدرسه – مشکل داریم.
در حد همین بحث مختصر، یادآوری چند نکته میتواند در جمعبندی موضوع مؤثر باشد.
- ذات تربیت در محبت است. مادر و پدر و معلمی که این نکته را باور داشته باشد، ملایمت و مدارا در تربیت را برهمه چیز ترجیح میدهد.
- مبنای اخلاق هم بر عشق و محبت است. آدمهای اخلاقمدار بهطور معمول، بشاش و مهربان هستند. در مراتب بالای اخلاقی و آنجا که خود فرد اخلاق را بهعنوان مسیر زندگیاش برمیگزیند، ریاضتها و سختیهای خودخواسته شروع میشود. در تربیت کودکان و نوجوانان، حتی اگر نگاه اخلاقمدار داشته باشیم، باید جنبههای رحمانی اخلاق را وارد عمل کنیم.
- چه در مورد محبت و چه در مورد اخلاق، باید حد تعدل رعایت شود. محبت خوب است، اما به اندازه و منطبق بر چارچوب مشخص و معقول. اخلاقمداری هم خوب است، اما در به اندازۀ تحمل کودک یا نوجوان و تکلیفی که در حد وسع او باشد.
- تربیت شاداب به مفهوم فراهم ساختن فضایی است که کودک و نوجوان در آن عشق را تجربه کند و جرأت داشته باشد خود را نشان دهد. ممکن است شادابی به تنوع رنگ، خوشی، تفریح، شادی و آزادی عمل مرتبط باشد، اما مفهوم واقعی شادابی را باید در روابط انسانی جست. دانشآموزی که در مدرسه با مدیر و معلمی در ارتباط است که در وجودشان محبت و ملایمت همراه با منطق شعلهور است، از مدرسهای شاد و بانشاط بهرهمند است. کودکی که مادر و پدری دارد که میداند بدون قید و شرط او را دوست دارند و به تواناییهایش اعتماد میکنند، در خانوادهای شاد زندگی میکند. نوجوانی که احساس میکند مادر و پدر فرصت انتخاب و اشتباه میدهند و در هر حال، راهنمایش هستند، از موهبت والدینی شاداب برخوردار است.
- مدرسۀ شاداب و خانوادۀ شاداب الزاماً با برنامهریزی و فعالیتهای طراحیشده به وجود نمیآیند. شادابی و طربناکی در تربیت فرمولی دارد که میتواند ساده یا پیچیده باشد: قلب پرمحبت، صداقت در اندیشه و گفتار، مدارا و تحمل و تجربهای مبتنی بر دانش تربیتی.
- رنگ و لعاب در و دیوار، آراستگی و تمیزی محیط، فضای سبز و پر از گل و گیاه، استفاده از رنگهای شاد، تجهیزات و مبلمان مناسب، شیک بودن امکانات و خیلی موارد دیگر میتوانند در شادابی و نشاط مدرسه مؤثر باشند، اما گاهی تأکید و تمرکز بیش از این حد بر روی این گزینهها، موجب غفلت از عامل اصلی میشود. در تربیت، توجه به جزییات محیط و فضا بسیار پسندیده است، اما جزییات انسانی و ارتباطی هم باید با حساسیت ارزیابی و تحلیل شوند. جو مدرسه و جو خانواده نشان میدهد که چه نوع اندیشۀ تربیتی در جریان است.
بیایید برای ایجاد خانواده و مدرسهای شاداب و بانشاط، نقطۀ شروع را تغییر دهیم. اول روابط انسانی و جو خانواده یا مدرسه را فعال، سرزنده، پرشور، پرانگیزه و بالنده بکنیم و بعد سراغ در و دیوار برویم.
پینوشتها:
- حکایتها از این کتاب نقل شدهاند: کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، انتشارات ققنوس، چاپ ششم، ۱۳۷۶.
- این کتاب را ببینید: خانۀ دوست کجاست؟؛ وقایعنگاری پشت صحنه، فیلمنامه و…، عباس کیارستمی و کیومرث پوراحمد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۵.
- مطالعۀ این کتاب توصیه میشود: خانوادۀ ایرانی (مجموعۀ دو جلدی)، ابراهیم اصلانی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۹۷.