مدرسه و انتظارات والدین / قسمت اول


مریم دلاور

وقتی مادر و پدری برای مسئله یا طرح مشکلی دربارۀ فرزندش پیش من می‌آید یک سؤال اصلی می‌پرسم: «حال فرزندتان در مدرسه چگونه است؟». به غیر از درصد بسیار اندکی، بیشتر والدین پاسخ می‌دهند: «فرزندم در مدرسه خیلی شاد و راضی است و حالِ خوبی دارد. نیکو را خیلی دوست دارد، اما…»
مسئله سر همین «اما» است؛ این واژه و ادامۀ توضیحات والدین بیانگر تفاوت ما و آنها در  باورها وشیوه‌های تربیتی است.


فارغ از این‌که بسیاری از مطالبات والدین ناکارآمد، ضدتربیت و شاید نابودگر استعدادهای فرزندان می‌باشد، مطالبه‌گری به‌خودی‌خود موضوعی قابل احترام و قابل توجه است به شرط آن‌که تخصص تربیت و لوازم متناسب با مقتضیات زمان و مکان را هم مد نظر داشته باشند. گاهی ناچار می‌شوم با صراحت به پدر یا مادرمطالبه‌گر بگویم همان‌طور که تخصص شما مهندسی، پزشکی، کار حقوقی، تجارت و غیره است و من به خودم اجازه نمی‌دهم دربارۀ این تخصص نظر بدهم، «تربیت» هم کار و تخصص ماست و هر کسی اجازه ندارد در این باره نظر بدهد.

از نظر ما مدرسه محل زندگی و رشد طبیعی است. مدرسۀ اثرگذار چکیده‌ای از جامعه، ولی قابل هضم برای سنین کودکی و نوجوانی است. زندگی پر از چالش‌های گوناگون است. در مدرسه باید به دانش‌آموز فرصت بدهیم تا با چالش‌ها مواجه شود و مهم‌تر از آن، روش حل مسئله را بیاموزد.

ما مربیان به عنوان تسهیل‌گران تربیتی باید در کنار دانش‌آموزان حاضر باشیم و با همراهی چالش ها را به فرصت‌های تربیتی تبدیل کنیم.
ممکن است وسیلۀ دانش‌آموزی گم شود، بین دو نفر اختلاف و حتی دعوایی پیش بیاید، عده‌ای کار پنهانی و شاید خلاف انجام دهند، دانش‌آموزی زمین بخورد و چه بسا آسیب ببیند، و مواردی از این قبیل.
ما از این مسائل به سادگی نمی‌گذریم و سعی داریم بچه‌ها از طریق اندیشیدن، دقت در شواهد و گفت‌وگو:
– به روشی مناسب حل مسئله کنند
– درست رفتار کنند
– با مواجه مستقیم، در اشکال کوچک پیامد رفتارهای خود را ببینند
– و با این فرایندها و تکرار فرصت‌ها، زندگی در کنار دیگران را بیاموزند.