۱. معلمان نباید امتحان را به عنوان نقطه پایان مرحلهای از آموزش به شمار آورند، بلکه باید آن را بخشی از فرآیند یاددهی و یادگیری محسوب کنند. هر معلم باید با خود بیندیشد که امتحان را به گونهای طراحی کند که طی آن دانشآموز به آموختن علاقهمند شود و به نقاط ضعف خود در فراگیری یک درس پی ببرد. بدین منظور لازم است سؤالها جنبه تشویقی برای دانشآموزان داشته باشند. (“صد آموزش دهیم و بیست امتحان بگیریم”) مثلاً سؤالها از ساده آغاز شده، به تدریج مشکل شوند، در ضمن بهتر است سؤالهایی ساده در میان سؤالهای مشکل نیز گنجانده شوند که پاسخگویی به آن موجب تقویت دانشآموز و علاقهمندی وی برای ادامه پاسخ دادن به پرسشهای امتحانی شود.
۲. معلمان وظیفه دارند به لحاظ روانی، دانشآموزان خود را آماده کنند. اولاً میباید آنان را ضمن تشویق برای تلاش و کوشش به موفقیت خویش امیدوار کنند. با بیان خاطرات و داستانهایی به آنان نشان دهند که همواره افرادی داشتهاند که به رغم احساس ناتوانی و حتی معروفیت به عنوان دانشآموزی ضعیف توانستهاند موفقیتهای چشمگیری در زمینه تحصیل کسب کنند. این گونه افراد از طریق غلبه به احساس ناتوانی خویش و نیز تصمیم به تلاش و کوشش، توانستهاند بر مشکلات درسی خود فائق آمده، خود را به عنوان افرادی موفق مطرح کنند. ثانیاً تلاش کنند روشهای مطالعه موثر در درس خاص خود را به دانشآموزان بیاموزند. هر معلمی با توجه به درسی که میدهد میتواند دانشآموزان خود را به نحو شایستهای راهنمایی کند و در مورد چگونگی مطالعه کردن در شب امتحان و با نحوه پاسخ دادن به سؤالات امتحانی، آنها را راهنمایی نماید.
۳. معلمان باید شرایط آزمایشی و تمرینی برای پاسخگویی به سؤالات برای دانشآموزان ایجاد کنند و در جلسات واقعی امتحان ضمن حفظ آرامش برای دانشآموزان پاسخگوی مناسبی برای سؤالاتشان باشند.