ابراهیم اصلانی
روانشناس تربیتی
از این واقعیت فرار نکنیم که: «شاید بسیاری از ما شهروندان خوبی نباشیم و طبعاً نتوانیم شهروندان خوبی هم تربیت کنیم». مشکلات ما دربارۀ شهروندی یکیدو تا نیست و بدتر آنکه، تعداد کسانی هم که درک درستی از مفهوم شهروندی ندارند، کم نیست. یکی از مهمترین وظایف تربیتی خانواده این است که اولاً خود والدین تلاش کنند الگوی خوبی برای شهروندی باشند و ثانیاً فرزندی تربیت کنند که شهروند خوبی باشد.
همدیگر را نمیبینیم
زندگی امروز بشر دچار تناقضهای عجیبی است، نکتههایی که گاه هر کدام از ما در موقعیتهای گوناگون به زبان میآوریم، مثلاً:
- امکانات بیشتر شده، اما اضطراب هم افزایش یافته است؛
- جمعیت افزایش یافته، اما ارتباطها کمتر شده است؛
- دانش و آگاهی مردم وسعت پیدا کرده، اما عمق آن کمتر شده است؛
- همهروزه با انسانهای زیادی مواجه هستیم، اما همدیگر را نمیبینیم.
در مباحث مردمشناسی، جامعهشناسی و تاریخی، از انسانی صحبت میکنند که از غارنشینی به روستانشینی روی آورده و بعد متمدنتر شده و به شهرنشینی رسیده است. اگرچه میتوان تصور کرد که شهرنشینی سیر طبیعی زندگی بشری بوده و او لاجرم باید روزی به این وضعیت میرسید، اما تصور تبعات آن، شاید از قبل قابل پیشبینی نبود. بشر امروز، شهرنشین است و «شهروند» محسوب میشود، اما قضیه چندان هم ساده نیست. شهروندی الزاماتی دارد که اگر بهدرستی درک و عمل نشود، بیش از آنکه عامل رفاه و آسایش باشد، به آشفتگی و دشواری در مسیر زندگی منجر خواهد شد.
شهروند و شهروندی به محل زندگی یا روستای و شهری بودن ارتباطی ندارد. شهروند به کسی گفته میشود که در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جایی که زندگی میکند، مشارکت مستقیم و فعال داشته باشد. شهروندی مفهومی دوسویه است؛ یک وجه شهروندی، شناخت مسئولیتها و وظایف است. وجه دیگر شهروندی، آشنایی با حق و حقوق فردی و اجتماعی و پیگیری آن است.
مهارت شهروندی
یکی از مشکلات جامعۀ امروز ایران، درک ناقص و معیوب از مفهوم شهروندی است. بسیاری از مردم به خیلی از اموری که اطراف آنها میگذرد، ایراد میگیرند، اما خودشان زمینهساز مشکلات دیگری هستند. بهعبارتی، به جای آنکه خودشان تلاش کنند تا شهروند خوبی باشند، فقط به دیگران ایراد میگیرند.
در این مقاله مهارت شهروندی را چنین تعریف میکنیم: تلقی درست از زندگی اجتماعی در دنیای امروز و درک دوسویه از حقوق خود و دیگران و عمل مبتنی بر این درک، شامل شناخت مسئولیتها و وظایف از یک طرف و مشارکتپذیری از طرف دیگر.
ما نه تنها نیاز به درک درستی از مفهوم شهروندی داریم، بلکه لازم است به چالشهای ناشی از این موضوع هم بیشتر بیندیشیم، از جمله: وجود آسیبهای متعدد فرهنگی و اجتماعی، دلایل عدم مشارکت شهروندان، شناخت مسئولیتها و خروج از نگاه تکبعدی و احساس حقبهجانب بودن در مسائل شهروندی.
مباحث فراوانی پیرامون مفهوم شهروندی وجود دارد. در جامعۀ ما، به نظر میرسد مسئله مهم فعلی، درک مبانی شهروندی است. با این نگاه، میتوان عناصر زیر را برای مهارت شهروندی در نظر گرفت:
- زندگی اجتماعی: نگاهی روزآمد و پیشرفته به زندگی در جامعۀ امروزی مبتنی بر آگاهی.
- مفهوم دوسویۀ حقوق: امتیازی که فرد و دیگران در جامعه دارند و اساس آن قانون است.
- مسئولیتپذیری: شناخت وظایف براساس حقوق شهروندی.
- مشارکت: حضور فعال در عرصههای رسمی و احساس تعلق به جامعه.
- پاسخگویی و تعهد: اجتناب از طفره رفتن در عمل به حقوق شهروندی و حساسیت در تعهد خود و دیگران به این حقوق.
میگویند: «گشتیم، نبود؛ نگرد، نیست»؛ اگر با چنین نگرشی شهروندی را تفسیر کنیم، نه ما و نه جامعه، ره به جایی نخواهد برد. زندگی ایدهآل امروزی در فاصله گرفتن از دیگران، ایراد گرفتن به همه و نگاه تکبعدی به حق و حقوق خود نیست، بلکه حاصل مسئولیتپذیری، مشارکت و تعهد است.
ارتباط یا فاصله؟
درست است که زندگی اجتماعی در دنیای امروز مثل هر سوژه و مفهوم دیگری، دچار دگرگونیهایی شده است، اما به نظر میرسد، زیادی تغییر کردهایم! ماهیت زندگی اجتماعی، ارتباط و همدلی است، نه فاصله گرفتن و دوری جستن. بهعمد یا غیرعمد و آگاهانه یا ناآگاهانه، زندگی اجتماعی را با «فاصله» مترادف تلقی کردن، خطر بزرگی است که ارکان یک جامعۀ سالم را تهدید میکند. به جای فاصله گرفتن، بهتر است تلقی خود را از زندگی اجتماعی و ارتباط اصلاح کنیم. ما نیاز به بازآموزی مهارتهای اجتماعی داریم، مهارتهایی چون:
- آداب معاشرت فردی و اجتماعی
- بهداشت فردی و اجتماعی
- مقابله با بحران و حوادث غیرمترقبه
- توجه به محیط زیست
- نظافت عمومی محیط اجتماعی
- فرهنگ آپارتماننشینی
- رعایت قوانین و مقررات شهری
- آشنایی با حقوق قانونی شهروندی و… .
وظایف دوسویه
حقوق شهروندی امتیازهایی در چارچوب قانون است که فردفرد اعضای جامعه میتوانند از آنها برخوردار باشند. مبنای اساسی حقوق شهروندی، دو اصل کرامت انسانی و منع تبعیض است. برای مثال یک شهروند:
- میتواند از کلیۀ مزایای شهروندی برخوردار باشد.
- میتواند عقاید و دیدگاههای خود را آزادانه بیان کند.
- حق رأی دارد.
- حق انتخاب شدن و انتخاب کردن دارد.
- از حق انجام آداب مذهبی برخوردار است.
- حق دارد در برابر آزار و سواستفاده مورد حمایت قرار گیرد.
پس، حقوق شهروندی آمیزهای از مسئولیتها و وظایف شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت است. ما عادت داریم وقتی از رعایت حال همدیگر صحبت میکنیم، ماجرای سوزن و جوالدوز را وسط بکشیم و بگوییم: «یک سوزن به خودت، یک جوالدوز به دیگران!»؛ در حالی که حقوق شهروندی داستان سوزن و جوالدوز نیست، البته داستان گل و بلبل هم نیست؛ بلکه روایتی قانونمند و منطقی از امتیازهایی است که هم مسئولیتآورند و هم منجر به مشارکت میشوند.
مهمترین حاصل رعایت حقوق شهروندی، شهروندی پویاست که مفهومی فراتر از شهروند خوب و وظیفهشناس است. بخش عمدهای از تحقق شهروندی پویا در گرو درک دوسویه از حقوق شهروندی است. لازم نیست سوزنی به خودمان بزنیم تا زدن جوالدوز به دیگران را توجیه کنیم، لازم است با حقوق شهروندی آشنا باشیم، مسئولیتهای متقابل را بشناسیم و در عرصههای اجتماعی مشارکت داشته باشیم.
خانوادهها باید الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند و مفهوم شهروندی را با شناخت حقوق و مسئولیتها و مشارکت فعال در جامعه به آنها آموزش دهند
ابراهیم اصلانی
از خودمان شروع کنیم
مسئولیت و مشارکت، مفاهیمی نزدیک به هم هستند و هر یک میتواند نتیجۀ دیگری باشد. با این همه، بین این دو میتوان تفکیک قائل شد. خاستگاه مسئولیت بهطور عمده حقوق شهروندی است. البته میتوان به مسئولیتهایی هم اشاره کرد که مبنای آنها بیش از آنکه قانونی و حقوقی باشد، انسانی و اخلاقی است.
مسئولیتپذیری هم انواع گوناگونی دارد و هم میتواند دامنۀ متفاوتی داشته باشد. در جامعۀ امروزی ما، علت بسیاری از رفتارهای نادرست و معیوب، عدم آشنایی کافی با حقوق شهروندی است. وظیفهنشناسی یا دانش ضعیف و ناقص در مورد وظایف، به آشفتگی و بینظمی در جامعه دامن میزند و راه چارۀ آن، توسعۀ آموزشهای حقوق شهروندی است.
یک شهروند مسئولیتپذیر همانگونه که در کوچه و خیابان آشغال نمیریزد، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت میکند و به همین ترتیب، به فرهنگ آپارتماننشینی هم احترام میگذارد. میخواهم بر این نکته تأکید کنم که یک انسان و شهروند مسئولیتپذیر، همهجا و در همۀ موقعیتها مسئولیتپذیر است، نه اینکه در موقعیتهای گوناگون، متفاوت رفتار کند.
گاهی مسئولیتپذیری در امور کوچکی است که اصلاً به آنها توجه نداریم. به دو مثال زیر توجه کنید:
– میخواهید وارد مغازهای شوید و نفر دیگر قصد خروج دارد؛ حق تقدم با چه کسی است؟
به این موضوع در مورد اتوبوس، مترو و حتی آسانسور و یک راهپله هم فکر کنید.
– در پیادۀ رو خیابان و کوچه چگونه باید حرکت کرد؟ آیا مهم است که به حرکت از سمت راست یا چپ توجه داشته باشیم؟ به این موضوع در مورد مسیرهای باریکی مانند یک پل هوایی عابر یا زیرگذر عابر و امثال آن هم فکر کنید.
قبول دارید که گاهی همین موضوعات ساده چقدر اسباب ناراحتی و دلخوری را فراهم میکنند. از این موارد به ظاهر کوچک و ساده چه موضوعات دیگری را میشناسید؟
راستی! برای دو مثال بالا، اصول مشخصی وجود دارد:
- در بیشتر موارد، حق تقدم با کسی است که در حال خروج است. در جلوی یک مغازه، اتاق اداری، اتوبوس، مترو و موارد مشابه باید حق تقدم کسانی که خارج میشوند را رعایت کنیم.
- به هنگام راه رفتن، هر کس باید از سمت راست خود حرکت کند.
مشارکت داشته باشیم
خاستگاه مشارکت هم به طور عمده حقوق شهروندی است، اما خارج از این حقوق هم، زمینههای زیادی برای مشارکت وجود دارد. به چند نمونه از امور مشارکتی بیندیشید:
- حضور در انتخابات
- امداد و کمکرسانی در حوادث و بحرانها
- عضویت در یک گروه یا مؤسسه خیریه
- دفاع از کشور در برابر هجوم بیگانه
- عضویت در سازمانهای مردمنهاد (سمن یا NGO)
- کارآفرینی و کمک به اشتغالزایی
اگر کمی عمیقتر به مفهوم مشارکت فکر کنیم، میتوانیم زمینهها یا بسترهای شکلگیری مشارکت را تشخیص دهیم و البته در نقطۀ مقابل، موانع مشارکت هم قابل تشخیص خواهد بود.
مشارکت چگونه شکل میگیرد:
– تعلق خاطر به جامعه و فرهنگی که فرد در آن زندگی میکند، یکی از زمینههای اصلی مشارکت است. حس مشارکت جایی به انسان بیشتر دست میدهد که او نسبت به آن محیط وابستگی خاطر داشته باشد. این نکته، ملاک مهمی برای سنجش شهروندی محسوب میشود.
– نوعدوستی هم زمینهای مؤثر در شکلگیری مشارکت است. انسانهایی که بر این عقیده استوارند: بنیآدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند؛ بیشتر به مشارکت و همراهی با عموم دل میدهند.
– حس پویایی هم در یک مشارکت مؤثر نقش عمدهای دارد. انسان ایستا و خمود، به طور معمول کاری به کار دیگران ندارد، همانگونه که یک انسان خودخواه و خودمحور چنین است. اما انسان پویا و فعال و البته صادق و صمیمی میل بیشتری به بودن در کنار دیگران دارد.
– حساسیت هم زمینهساز مشارکت است. این انسانهای حساس، وظیفهشناس و مسئولیتپذیر هستند که گاه به صورت فردی و گاه در قالب گروههایی چون NGOها به دنبال مسائلی چون: دفاع از حقوق کودکان، حفظ محیط زیست، حفظ فرهنگ و هنر، ترویج علم و امثال آن میروند.
در زندگی اجتماعی امروزی، در موارد بسیاری رسیدن به حق و حقوق فردی و گروهی، مستلزم مشارکت است. اگر من به حق و حقوقی برای خودم و دیگران پایبند باشم، اما برای تحقق آنها تلاش نکنم و وارد مشارکت نشوم، اتفاقی نخواهد افتاد.
منابع:
اصلانی، ابراهیم. (۱۳۹۲). نوجوانی ۱ و ۲ (روانشناسی نوجوانی برای والدین و مربیان و نوجوانان). تهران: مدرسه.
دهستانی، منصور. (۱۳۸۷). مهارتهای زندگی / جلدهای ۲ و ۴. تهران: جیحون.