نویسنده: آقای دکتر مجدفر
یادداشتهایی درباره فرهنگ رفتاری مردم در مترو
امروز صبح که سوار مترو شدم، به دلیل شلوغی، جایی برای نشستن نیافتم و همان کنار درِ ورودی، از میلهها گرفتم و ایستادم. در منتهیالیه ردیف ششنفره، فردی نشسته بود که با صدای بلند با تلفن همراهش صحبت میکرد. تلفن او، وقتی قطار از ایستگاه دور میشد، قطع میشد و او مجبور بود تا رسیدن قطار به ایستگاه صبر کند و دوباره ارتباط برقرار نماید.
مکالمه آنقدر بلند بود که فکر میکنم همه قطار از جزئیات آن سر درآورده بودند: معاملهای در امارات صورت پذیرفته بود و دارنده تلفن همراه به نفر پشت خط، چگونگی انتقال سیصدهزار دلار ثمن معامله را شرح میداد.
با صدای بلند مکالمه و تجاوز به حقوق دیگر مسافران کاری ندارم؛ آنچه از اول توجه مرا جلب کرده بود، موهای بهشدت آشفته و روغنی صاحب تلفن همراه بود که چون بهطور دقیق بالای سرش ایستاده بودم، بهراحتی نمایان بود. بهطوریکه انتقال سیصدهزار دلار را رها کرده و چسبیده بودم به موهای صاحب تلفن همراه که ناگهان با اتفاق عجیبی روبهرو شدم.
من مدتهاست برای بهتر دیدن عینک میزنم. با تعجب و علیرغم اینکه در آن لحظه عینک نداشتم، روی موی سرِ آقای معاملهگرِ سیصدهزار دلاری، انبوهی شپش دیدم که در حال پشتک وارو زدن بودند.
بهشدت ترسیدم و علیرغم اینکه هنوز مترو شلوغ بود، بهسرعت تغییر جا دادم. سپس در حالیکه عملاً حالم بد شده بود، یک ایستگاه زودتر از مقصد نتوانستم تحمل کنم و از قطار پیاده شدم و مرد سیصدهزار دلاری را به امان خدا سپردم تا با شپشهای سرش صفا کند.
مترو مینیاتوری از جامعه است. بسیاری از رفتارهای فرهنگی جامعه را میتوان در مترو به نظاره نشست.
مرتضی مجدفر
![](https://nikoointsch.com/wp-content/uploads/2024/11/morteza-majd-far2.webp)