دنبال عشق نباشید!

از مجموعه یادداشت های الهی به پای هم پیر شوید!  با موضوع چند نکتۀ ناب دربارۀ عشق، شادی و زندگی

ابراهیم اصلانی

روان‌شناس و مشاور خانواده
مدیر شعبه ۲ مدرسه نیکو

 

یادداشت اول : دنبال عشق نباشید!

 

من عادت دارم وقتی با رویدادی مواجه می‌شوم، اگر فرصت داشته باشم حس‌وحال خودم نسبت به آن موضوع را بنویسم. بسیاری از موضوعات عادی روزانه می‌توانند برای من موضوع نوشتن باشند. چند نمونه از این نوشته‌ها را با شما به اشتراک می‌گذارم البته با دو آرزو: امیدوارم این نکته‌ها حس‌وحالِ صمیمانه و خوبی در شما هم ایجاد کند و هم‌چنین شما هم تمایل پیدا کنید که تجربه‌ها و احساسات‌تان را بنویسید.

 

خیلی‌ها چه در روابط زناشویی و چه خارج از آن، دوست دارند از «عشق» بگویند و روابط خود و شریک زندگی‌شان را با عشق توصیف کنند. کافی است مناسبتی مانند والنتاین و مشابه‌های ایرانی آن پیش بیاید تا همه جا را واژۀ «عشق» پر کند. به تصور من باید از عشق دو برداشت داشت:

* برداشت اول: در این نگاه، عشق واژه‌ای خاص و بسیار محدود است، واژه‌ای که مصادیق آن را با عشاق معروف توصیف می‌کنیم. عشق به‌طور معمول از جایی می‌آید که انتظارش را نداریم و اثری بر روح و روان و کل زندگی آدم می‌گذارد که تا سال‌ها و گاه تا آخر عمر باقی است.

ای بی‌خبر از ساختن و سوختنی

عشق آمدنی بود نه آموختنی

«مولوی / دیوان شمس / رباعیات»

ای بی‌خبر از سوخته و سوختنی

عشق آمدنی بود نه اندوختنی

«سنایی / دیوان اشعار / رباعیات»

مشابه بیت اخیر برای ابوسعید ابوالخیر هم آمده است.۱

 

به این ترتیب، واژۀ عشق را باید در مواردی به کار برد که در آن نشانه‌ای از الهام، جذبه، شیفتگی، راز، شور، سرمستی، گرما و آتش درون، ترک اختیار، بی‌خبری و رهایی وجود داشته باشد. فارغ از عاشق‌های معروف و اسطوره‌ای و داستانی، عشق واقعی سراغ انسان‌های دیگر هم می‌آید، ولی معمولاً ماندگار نیست و بعد از مدتی سرد می‌شود. حتی برای بعضی‌ها عشق مفهومی مکرر و قابل انتقال است و هر چند وقت یک‌بار عاشق کسی می‌شوند! عشق‌های خاص، واقعی، عمیق و ماندگار، محدود و معدود هستند، وگرنه برای هر ادعای عشقی باید کتابی نوشته می‌شد!۲

* برداشت دوم: «عشق» یک مفهوم عمومی و غیراختصاصی هم دارد و خیلی‌ها به جای واژگانی مانند: دوست داشتن، مهر، علاقه، محبت، صمیمیت، انس و امثال آن، واژۀ «عشق» را به کار می‌برند. به این ترتیب، شنیدن عبارت‌ عاشق فلان غذا، فیلم، موسیقی، مکان، بازی، حیوان و … هستم، خیلی تعجب‌آور نیست. در روابط انسانی و زناشویی هم خیلی جاها «عشق» مفهوم عام خود را دارد و نه خاص؛ یعنی وقتی افراد می‌خواهند نشان دهند که به هم علاقه دارند یا همدیگر را دوست دارند، آن را با عشق توصیف می‌کنند.

بدون تعارف، خیلی از زندگی‌های زناشویی حتی اگر خوب، صمیمی و متعادل هم باشند، نمی‌توان آن‌ها را عاشقانه توصیف کرد. نمی‌خواهم چیزی را خراب کنم، فقط می‌خواهم توضیح بدهم که الزامی ندارد روابط عاشقانه باشد؛ همین که زن و شوهر همدیگر را دوست داشته باشند و از صمیم قلب به هم احترام بگذارند، برای یک زندگی خوب کافی است. این نکته به‌ویژه برای زوج‌های جوان مهم است. بودن کنار هم، لذت بردن از همدیگر و مایۀ آرامش بودن برای هم، مهم‌تر از جست‌وجوی عشق است. حالا اگر شرایط را می‌خواهید با «عشق» توصیف کنید، اشکالی ندارد، ولی یادتان باشد حتی اگر همدیگر را در مسیر عشق پیدا کرده‌اید و با عشق و عاشقی وارد زندگی مشترک شده‌اید، ممکن است رنگ و طعم عشق در طول زمان تغییر کند. بنابراین، بپذیرید که در طول زندگی، درست زندگی کنید و رابطۀ خوبی داشته باشید حتی اگر همه چیز به گرمی و شور و حرارت روزهای عاشقی نباشد!

برای خیلی‌ها پیش می‌آید که عشق به معنای خاص و واقعی را تجربه کنند، ولی برای بیشتر ما و در بیشتر زمان‌ها عشق در مفهوم عام آن جاری است و همین می‌تواند برای زندگی خوب، کافی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. جست‌وجوی مربوط به این بیت را از طریق وب‌سایت «گنجور» که شامل مجموعه‌ای از آثار سخن‌سرایان پارسی‌گو است، انجام داده‌ام.
  2. من کتابی دارم به نام «روز عاشقان / روایتی دیگر از عشق» که در آن علاوه بر تحلیل روان‌شناختی از عشق، به مقایسۀ والنتاین با سپندارمذگان پرداخته و توضیح داده‌ام که موضوع و محتوای این دو مناسبت یک‌سان نیست. کتاب را نشر قو در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است.