نویسنده: آقای مرتضی مجدفر
با یکی از مدیران باسابقه دبیرستانی گفتوگو میکردم. میگفت:
“این روزها بچهها عوضی شدهاند. در کلاس از معلمان پرسشهای عجیب و غریب میپرسند که اغلب به درس مربوط نیست. در محیط مدرسه و در گفتوگوهای بین خودشان با ادبیات، یا بهتر است بگویم با زبانی، حرف میزنند که نمیشود چیزی فهمید.
روش تدریس معلمان را برنمیتابند و در واقع هیچ توجهی به درس ندارند. برخلاف گذشته که در مورد موضوع درس، معلمان خود را سؤالباران میکردند، پرسشهای کمی درباره موضوع درس میپرسند. خیلی هنر کنند از معلمان خود در مورد کاربرد درسی که تدریس میشود، سؤال دارند و به دنبال این هستند که این درسی که داده میشود، به چه درد آنها در زندگی خواهد خورد که خود این پرسشها اغلب انتقادی است.
البته بچههای امروزی ویژگیهای دیگری هم دارند که حتماً شما هم از آنها آگاهی دارید. در یک کلام میخواهم بگویم بچههای این دور و زمانه عوض شدهاند. نظر شما چیست؟!”
به او گفتم:
“آیا شیوه تدریس معلمانت عوض و بهروز شده است؟
آیا میدانی دانشآموزان دیگر معلمانی را که هیچ تلاشی در شناخت آنها نکردهاند، قبول ندارند؟
آیا میدانی بچههای امروز فقط معلمانی را قبول دارند که شاد و سرزنده باشند و کلاس آنها به جای اقتدارگرایی و تحکم، محل گفتوگو و تعامل و پر از شادی و خنده باشد؟
آیا میدانی بچهها پاسخ پرسشهای خود را نه در بیان و دانش ضعیف معلمان، بلکه در فضاهای مجازی جستوجو میکنند و به همین علت است که کمحرف شدهاند و پرسشهای کمتری مطرح میکنند؟
آیا زبان مخفی بچهها را میشناسی و با واژگانی که آنها به کار میبرند، آشنا هستی؟
آیا فرزندان زمانه خود را کامل میشناسی؟”
و بعد به او گفتم: “بچهها عوض شدهاند، نه عوضی!”
تغییرات نسلی و نیازهای جدید دانشآموزان، ایجاب میکند که معلمان با روشهای تدریس نوین، تعامل و شناخت عمیقتر به تربیت و آموزش بپردازند.
مرتضی مجدفر