یادداشتهایی درباره فرهنگ رفتاری مردم در مترو
یکی از رفتارهایی که در سفر با مترو بهوفور دیده میشود، دادن جای خود توسط تعدادی از مسافران نشسته به مسافران دیگر، از جمله بانوان، خانمهایی که باروبندیل دارند و بچه همراهشان است، افراد مسن و توانیابان است.
اغلب دقت کردهام برخی از افراد جوانتر که در کشاکش درگیری با وجدان خود هستند، بالاخره یکی دو ایستگاه مانده به مقصدشان، با تبختر بلند شده و جای خود را به فرد واجد شرایط دیگری دادهاند. باز این افراد شرف دارند به افرادی که خود را مثلاً به خواب میزنند یا افرادی که بیتوجه به فرد مسنی که بالای سرشان ایستاده است، در حال انجام یک بازی کامپیوتری در تلفن همراه خود هستند.
چند روز پیش که به دلیلی باید تا پایان مسیر یکی از خطوط مترو میرفتم، در ایستگاه سوم سوار قطار شدم. جا نبود و مجبور بودم ایستاده سفر کنم. جوانی حدوداً ۲۵ ساله در یکی از صندلیها نشسته بود. در این هنگام پیرمردی سوار قطار شد و بالای سر جوان، بهسختی از یکی از میلهها آویزان شد.
دقایقی از حرکت قطار نگذشته بود که جوان بلند شد و با احترام جای خود را به پیرمرد داد. فرضیه غلط من به دنبال آن بود که جوان یک یا حداکثر دو ایستگاه دیگر پیاده شود، ولی با تعجب او پیاده نشد و حتی در یکی از ایستگاهها که پیرمرد پیاده شد، او که قطعاً مثل من خسته شده بود، ننشست و جای خالیشده را به فرد دیگری تعارف کرد.
فرضیه من نقض جدی پیدا کرده بود. جوان تا ایستگاه پایانی ایستاده سفر کرد و علاوه بر او که بهطور قطع از لحاظ روحی شادمان بود، شور و شعفی دلانگیز به سراغ من هم آمد: جوانمردی، حتی اگر در حد دادن جا به فرد دیگری باشد، در سرزمین من کماکان جاری است.