اشتباهات انگیزشی در تربیت (۱)

 

اشاره

اشتباهات انگیزشی در تربیت، «انگیزش» یکی از موضوعاتی است که لازم است مدیران، معلمان، مربیان و والدین در بارۀ اصول، مفاهیم و کاربردهای آن، دانش کافی داشته باشند. در این میان یک نکتۀ دیگر هم باید مورد توجه قرار بگیرد؛ اشتباهات و خطاهایی که به نام «انگیزش» پیش می‌آیند. بعضی از باورهای غلط پیشین که رایج بوده‌اند، در کنار برداشت‌های نادرست و ناقص از نظریه‌ها و دیدگاه‌های علمی، موجب می‌شوند در مدرسه و خانه از روش‌ها و ابزارهایی برای انگیزش استفاده شوند که حتی اگر به ظاهر مؤثر باشند، از نظر تربیتی آسیب‌زا و انحراف محسوب می‌شوند.

«انگیزش» واژه‌ای مهم و پرتکرار است که رد آن در همۀ مباحث انسانی دیده می‌شود. انگیزش در ابعاد گوناگون زندگی بشر اعم از فردی، اجتماعی، قومی، ملی، جهانی و بین‌فرهنگی، موضوعی تعیین‌کننده است. اندیشمندان حوزه‌های مختلف علمی هر یک به نوعی به انگیزش توجه کرده‌اند و حتی اگر میزان تأثیر آن بر رفتار آدمی برای همه یک‌سان نباشد، در بارۀ مهم بودن مباحث انگیزشی اتفاق نظر وجود دارد.

وقتی بحث تربیت هم پیش می‌آید، همیشه پای انگیزش در میان است. در بین مباحث ضروری و مهم تربیت، از جمله: یادگیری، آموزش، رشد (تحول)، تفاوت‌های فردی، هوش و تفکر و سنجش و ارزشیابی، انگیزش هم جایگاه خاص خود را دارد. فارغ از نظریه‌ها و دیدگاه‌هایی که در بارۀ انگیزش وجود دارد، شاید بتوان در تعریف انگیزش به توافقی نسبی رسید. سیف (۱۳۹۸) یکی از جامع‌ترین تعریف‌های انگیزش را ارائه می‌دهد: «انگیزش به نیروی ایجادکننده، نگهدارنده، و هدایت‌کنندۀ رفتار گفته می‌شود». وی یادآوری می‌کند که از لحاظ پرورشی، انگیزش هم هدف است و هم وسیله. به‌عنوان هدف، ما از دانش‌آموزان می‌خواهیم نسبت به موضوع‌های مختلف علمی و اجتماعی علاقه کسب کنند. به‌عنوان وسیله، انگیزش به‌صورت آمادگی روانی یک پیش‌نیاز یادگیری به حساب می‌آید و تأثیر آن بر یادگیری کاملاً آشکار است (ص ۲۴۰).

در مدرسه قرار است «انگیزش» نیرویی محرک و پیش‌برنده برای کودکان و نوجوانان باشد و به تعبیری آنان را تا رسیدن به هدف، فعال و پویا نگه دارد. لازم است که اعتبار روش‌ها و اقدامات انگیزشی در فرایند تربیت غیررسمی و تربیت رسمی محک زده شود. در ادامه، نکاتی را برای شناسایی اشتباهات و خطاهای انگیزشی در تربیت بررسی می‌کنیم.

انگیزش فقط کلامی نیست

در فرهنگ و ادبیات کهن ما مفاهیمی مانند: پند، اندرز، نصیحت، تذکر، توصیه، وعظ، سفارش و امثال آن، بسیار باارزش و مفید تلقی شده و البته در بیشتر موارد، تأثیر انگیزشی هم داشتند.

حافظ می‌گوید:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

یا

پند حکیم محض صواب است و عین خیر

فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید

گلستان و بوستان سعدی هم آکنده از پند و اندرز است، تا جایی که خود سعدی تأکید می‌کند:

تو را پند سعدی بس است ای پسر

اگر گوش گیری چو پند پدر

الان می‌گویند زمانه عوض شده و نسل امروزی پند و نصیحت گوش نمی‌کند. اگر چه با این گفته خیلی موافق نیستم، ولی باید پذیرفت که پند و اندرز دیگر کارکردها و تأثیرات پیشین را ندارد. هنوز بخش عمده‌ای از اقدامات انگیزشی ما در تربیت، معطوف به نصیحت، توضیح دادن و برانگیختن کلامی است. بسیاری از معلمان و والدین تلاش می‌کنند انگیزه را با حرف القا کنند. جالب آن‌که مدعی می‌شوند قصد نصیحت ندارند، ولی کارشان عین نصیحت است. انگیزش کلامی می‌تواند مؤثر باشد، اما به شرط آن‌که اصول و فنون آن را بدانیم. به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت، اما همین جا یادآوری چند نکته لازم است.

  1. صحبت کردن تحمیلی و یک‌طرفه نباشد.
  2. در موقعیت‌ تنش‌زا و پراضطراب، سراغ پند و اندرز نرویم.
  3. نصیحت، شکل اقرار گرفتن و بازجویی پیدا نکند.
  4. نصیحت جنبۀ گول زدن و کلک نداشته باشد.
  5. مدت زمان نصیحت متناسب با سن کودک و نوجوان باشد و در هر حال، از ۲۰ دقیقه بیشتر نشود.

تذکر جدی: گاهی مربیان و به‌ویژه والدین وقتی نصیحت را آغاز می‌کنند، زمان از دست‌شان درمی‌رود و بدون آن‌که متوجه باشند، فقط می‌گویند و می‌گویند! این وضعیت، بیشتر زمانی پیش می‌آید که نصیحت و صحبت کردن یک‌طرفه است و به طرف مقابل فرصتی برای ابراز وجود داده نمی‌شود.

پس، همیشه نباید انگیزش را فقط به روش کلامی، یعنی توضیح، نصیحت و توصیه، انجام دهیم.

انگیزش به جان هم انداختن افراد نیست

بسیاری از معلمان و والدین، انگیزش را با مقایسه و رقابت می‌شناسند. با چنین شناختی، یکی از راهکارهای انگیزشی در مدرسه و خانه، به جان هم انداختن بچه‌ها است. یکی از رفتارهای تربیتی والدین و البته بیشتر پدران، در گذشته‌های نه چندان دور این بود که اگر جایی دو یا چند پسر می‌دیدند، آن‌ها را به کشتی گرفتن با هم ترغیب می‌کردند. «عمو! می‌توانی با رفیق‌ات کشتی بگیری!»، «ببینم زور کی بیشتر است!»، «تا حالا با هم کشتی گرفته‌اید!»؛ این‌ها جمله‌هایی بودند که برای تحریک دو طرف به کار می‌رفتند و معمولاً هم جواب می‌داد.

تقکر برتری و برتری‌جویی یک نگرش انگیزشی شایع است که اگر در گذشته با کشتی گرفتن و مچ انداختن عینیت می‌یافت، در دهه‌های اخیر به برتری در درس و مهارت‌های دیگر، تغییر جهت داده است. در مدرسه، دانش‌آموزان را برای نمرۀ بیشتر گرفتن، شاگرد اولی و برنده شدن به جان یکدیگر می‌اندازیم. در خانه هم بچه‌ها را در اموری مانند یادگیری فلان زبان خارجی، فعالیت هنری، مهارت‌ ورزشی و سایر توانایی‌‌ها به رخ هم می‌کشیم.

به جان هم انداختن افراد برای پیشی گرفتن و برتر شدن، در سطح جامعه هم پدیده‌ای بهنجار تلقی می‌شود و بین عموم مردم به‌ویژه کارمندان، هنرمندان، ورزشکاران و هر جا که زمینه‌ای انگیزشی وجود دارد، رایج است. در مدرسه و خانواده هم گاهی این پدیده از سطح معمول فراتر می‌رود و بچه‌های دو فامیل یا دانش‌آموزان دو یا چند مدرسه را روردرروی هم قرار می‌دهد. افتخار به‌ این‌که دانش‌آموزان یک مدرسه چند نفر رتبۀ بالا داشته‌اند، نصب تصاویر دانش‌آموزانی که در مسابقه‌ای برنده شده‌اند برای نشان دادن برتری نسبت به مدارس دیگر و رقابت بر سر المپیادهای علمی و مسابقه‌های ورزشی، نمونه‌هایی از به جان هم انداختن انگیزشی است.

یک واقعیت را در مورد مدارس فراموش نمی‌کنیم. مدرسه به‌عنوان یک سازمان، نیاز به مطرح شدن و جلب توجه مشتریان و جامعۀ محلی دارد. تبلیغات و استفاده از روش‌های اطلاع‌رسانی جهت نشان دادن موفقیت‌ها برای مدارس یا حداقل تعدادی از مدارس لازم است. ایراد اصلی در چگونگی انجام این کار و نوع استفاده از دانش‌آموزان است.

به جان هم انداختن دانش‌آموزان چه در سطح مدرسه و چه فراتر از آن، هر نتیجه و عایدی هم که داشته باشد، با مبانی تربیت منافات دارد. در خانواده و فامیل هم این روش پسندیده نیست.

ابراهیم اصلانی

روان‌شناس تربیتی

منابع

اصلانی، ابراهیم. (۱۳۹۴). مدرسۀ بدون رقابت. تهران: نشر دوران.

سیف، علی‌اکبر. (۱۳۹۸). روان‌شناسی پرورشی نوین / روان‌شناسی یادگیری و تدریس. تهران: نشر دوران.